زیباترین هدیه خدا

من برگشتم دختر گلم!

سلام دلبرم الان اواخر ماه پنجم هستم. این یک ماهی که گذشت به مامان شما خیلی سخت گذشت... اوایلش یه مسئله ای پیش اومد که دکترم برام استراحت مطلق نوشت. خیلی ترسیدم... اون روز خیلی گریه کردم.. فک کردم خدا میخواد شمای ناز رو ازمون بگیره.. ولی خدا رو شکر به خیر گذشت و فقط باید از این به بعد بیشتر مراقب باشم تا مشکلی پیش نیاد. یه هفته پیش هم نتیجه آزمایش غربالگری دوم یه کم خطر نشون داد که همه ما رو ترسوند. ولی شکر خدا با سونوگرافی و نظر دکترهای دیگه، فهمیدیم شما سالمی و بیماری خاصی تهدیدت نمی کنه... تازه خانم دکتر سونوگرافی گفت به احتمال زیاد نی نی تون دختره!!!!!!! ...
28 ارديبهشت 1393

خبر به مامانی جون و عمه های مهربون!

دیشب با بابایی رفتیم خونه عمه مریم، به مامانی و عمه مهدیه هم گفتیم بیان اونجا... روز ولادت حضرت زینب (س) بود و به این بهانه شیرینی خریدیم و رفتیم.. بعد از شام، بابایی، مامانی و عمه ها رو صدا کرد توی اتاق و به هر کدومشون یکی از اون قاب عکس های کادو شده که خودم درست کرده بودم رو داد.. همزمان ازشون فیلم هم گرفت.. خیلی خوشحال شدند. من رو صدا کردند و بهم تبریک گفتند و روی ماهم رو بوسیدند!!!!!   آخیییییییییش! راحت شدم.. چقد سخت بود رازداری!!!!! این یک ماهه همش فک می کردم چقدر از شنیدن این خبر خوشحال میشن...   خدایا شکرت خدای مهربون مراقب نی نی ...
17 اسفند 1392

اولین سونوگرافی!

امروز برای اولین بار با مامان مریم رفتیم سونوگرافی خدا میدونه که چقدر لحظه شماری می کردم که ببینم این تو چه خبره!!!!!!! خدا رو شکر دکتر، شمای خوشگل رو دید و گفت ضربان قلبت هم منظم و طبیعیه... صدای قلبت رو نشنیدم... ولی دیدمت!! نی نی برفکی من!!! فکرشو نمی کردم اینقدر محو و هاله ای ببینمت!! بازم صد هزار مرتبه شکر که همه چی طبیعی بود...   یک جنین منفرد، در وضعیت عرضی، با ضربان قلب طبیعی... پلاسنتا فعلا حلقوی، اکوژنیسیته طبیعی و گرید صفر!       (باورت میشه از حفظ نوشتم؟؟؟؟؟)   هر وقت دلم تنگت میشه میام به عکس خوشگلت نگاه می کنم و شمای...
10 اسفند 1392

سالگرد ازدواج

امروز 7 اسفند، سالگرد ازدواج من و بابایی هستش! دو ساله که من و بابایی زندگی قشنگمون رو شروع کردیم.. زندگی شیرین مون با اومدن شما شیرین تر میشه...مطمئنم! برای بابایی از قبل یه عطر خریدم و قراره امشب بهش بدم... ایشالا سال دیگه شمای خوشگل هم توی سالگرد ازدواج ما هستی... اون موقع حدودا پنج ماهته... الهی قربون نی نی نازم بشم من!!!!!!!!!!!!   ...
7 اسفند 1392

آزمایش های اولیه دوران بارداری

امروز صبح با بابایی رفتیم آزمایشگاه نزدیک خونه تا من آزمایش بدم... از حالم نپرس که افتضاحه! یک سرمایی خوردم که بیا و ببین ... مصیبت عظمی(!) این بود که برای آزمایش خون باید ناشتا می بودم و با اجازت قبل از اینکه از خونه بیام بیرون، به طرز شدیدی... نگم بهتره! خلاصه من که خدا رو شکر از عوارض بارداری فعلا فقط خستگی و خواب آلودگی دارم، به خاطر سرفه های شدیدم، سر صبحی، حسابی حس قشنگ مادری رو تجربه کردم. خدا رو شکر که آزمایشگاه نزدیکه و پیاده پنج دقیقه راهه... دعا می کنم همه چیم طبیعی باشه... و شما هم صحیح و سالم بیای بخلم!   ...
5 اسفند 1392

سلام بر حس قشنگ مادری...!

امروز برای آخرین  بار به بهارستان رفتم...مدرسه عالی شهید مطهری... آخه چند وقتی بود که با یکی از اساتید اونجا برای تصحیح نسخ خطی همکاری داشتم. امروز آخرین قسمت از نسخه رو همون جا تصحیح کردم و با استاد خداحافظی کردم... خیلی دوست داشتم کارم رو در قالب مقاله نویسی و تصحیح نسخ دیگه ادامه بدم ولی هر چی فکر کردم دیدم نمیشه روی شرایط جدیدم حساب باز کنم... الان خوبم ولی ممکنه هفته دیگه حالم مساعد رفت و آمد زیاد به جاهای دور نباشه... حالا بذار بگم بخندی! تو راه برگشتنم نزدیک بود با یه ماشین تصادف کنم.. نزدیک بود یه ماشین از روی انگشت های پام رد بشه.. و نزدیک بود یه سگ بهم حمله کنه!!!!!! فک کن!...
30 بهمن 1392

خبر به مادر بزرگ!

امروز ساعت 3 وقت دکتر دارم. به مامان مریم هم گفتم باهام بیاد..ولی نگفتم چی شده... میخوام اونجا سورپریزش کنم!!! وااااااااای! حتما قیافه اش دیدنیه... کاش بشه فیلم بگیرم میدونی ... یه قاب عکس کوچولو رو گذاشتم توی کارت تبریکی که خودم درست کردم... توی قاب عکس یه کاغذ زدم و نوشتم: سلام مامان بزرگ!!!!! من دارم میام! "نی نی"   ...
21 بهمن 1392

خبر به بابایی!

دیشب یه شام خوشمزه درست کردم و یه کادوی خوشگل دادم به بابایی... قیافه بابایی دیدنی بوووود! شوکه شده بووود! چشماش از خوشحالی برق می زد... منم اشک تو چشمام حلقه زده بووود.. اشک شوق.. از عکس العملش فیلم گرفتم...ایشالا بعدا بهت نشون میدم گلم... چه شب قشنگی بود خدایا شادی ما رو هر لحظه بیشتر کن! آمین       راستی امروز صبح جواب آزمایش رو گرفتم... بتا 70 قربون نی نی گلم بشم که انقد بتاش پایینه...! دوستای نی نی سایتیم میگن حتما پسره که انقد بتات پایینه.. من که برام فرقی نداره.. ایشالا صحیح و سالم بیای بغلم دخترم یا پسرم!!! ...
20 بهمن 1392