خبر به مامانی جون و عمه های مهربون!
دیشب با بابایی رفتیم خونه عمه مریم،
به مامانی و عمه مهدیه هم گفتیم بیان اونجا...
روز ولادت حضرت زینب (س) بود و به این بهانه شیرینی خریدیم و رفتیم..
بعد از شام، بابایی، مامانی و عمه ها رو صدا کرد توی اتاق و
به هر کدومشون یکی از اون قاب عکس های کادو شده که خودم درست کرده بودم رو داد..
همزمان ازشون فیلم هم گرفت..
خیلی خوشحال شدند.
من رو صدا کردند و بهم تبریک گفتند و
روی ماهم رو بوسیدند!!!!!
آخیییییییییش!
راحت شدم..
چقد سخت بود رازداری!!!!!
این یک ماهه
همش فک می کردم چقدر از شنیدن این خبر خوشحال میشن...
خدایا شکرت
خدای مهربون
مراقب نی نی ما باش!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی