زیباترین هدیه خدا

سلام بر حس قشنگ مادری...!

1392/11/30 16:48
نویسنده : مامان طهورا
228 بازدید
اشتراک گذاری

امروز برای آخرین  بار به بهارستان رفتم...مدرسه عالی شهید مطهری...

آخه چند وقتی بود که با یکی از اساتید اونجا برای تصحیح نسخ خطی همکاری داشتم.از خود راضی

امروز آخرین قسمت از نسخه رو همون جا تصحیح کردم و با استاد خداحافظی کردم...

خیلی دوست داشتم کارم رو در قالب مقاله نویسی و تصحیح نسخ دیگه ادامه بدم

ولی هر چی فکر کردم دیدم نمیشه روی شرایط جدیدم حساب باز کنم...ناراحت

الان خوبم ولی ممکنه هفته دیگه حالم مساعد رفت و آمد زیاد به جاهای دور نباشه...

حالا بذار بگم بخندی!

تو راه برگشتنم نزدیک بود با یه ماشین تصادف کنم..

نزدیک بود یه ماشین از روی انگشت های پام رد بشه..

و نزدیک بود یه سگ بهم حمله کنه!!!!!!تعجب

فک کن!!!!!

یک سگ ولگرد شکاری، جلوی کتابخانه مجلس شورای اسلامی در حال قدم زدن بوود.تعجب

یعنی من خیلی اشتباه بکنم که یه بار دیگه برم بهارستان!

خلاصه با این اتفاقات فجیع، بر تصمیم خودم مبنی بر ترک کار، مصمم تر شدم!از خود راضی

 

عیبی نداره...

کار همیشه هست

ولی شما رو که همین جوری بدستت نیاوردم عزیزم که بخوام جایی برم که ممکنه خطری تهدیدت بکنه...

هزار تا فرصت شغلی فدای اون قلب کوچولوت که داره تندتند می زنه و به من حس امید به زندگی میده...

 

دوستت دارم عزیزم!قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)